رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ
ترجمه فارسی: پروردگارا، بر ما شکیبایی عنایت کن و ما را ثابت قدم گردان و بر کافران پیروز ساز.
تورکجه: تانریم! بیزه صبر و ثابیت قدم لیک عنایت ائت و کافیر لره غالیب ائله.
تفسیر: فراز عبرت انگیزى از تاریخ بنىاسرائیل
پیش از آنکه به تفسیر این آیات 247؛ 248؛ 249؛ 250؛ 251؛ 252 بپردازیم، لازم است به گوشهاى از تاریخ بنىاسرائیل که این آیات ناظر به آن است اشاره کنیم:
قوم یهود که در زیر سلطه فرعونیان ضعیف و ناتوان شده بودند بر اثر رهبریهاى خردمندانه موسى(علیه السلام) از آن وضع اسف انگیز نجات یافته و به قدرت و عظمت رسیدند. خداوند به برکت این پیامبر نعمتهاى فراوانى به آنها بخشید که از جمله صندوق عهد بود. قوم یهود با حمل این صندوق در جلوى لشکر یک نوع اطمینان خاطر و توانائى روحى پیدا مىکردند و این قدرت و عظمت تا مدتى بعد از موسى(علیه السلام) ادامه داشت ولى همین پیروزیها و نعمتها کم کم باعث غرور آنها شد و تن به قانون شکنى دادند، سرانجام به دست فلسطینیان شکست خورده و قدرت و نفوذ خویش را همراه صندوق عهد از دست دادند به دنبال آن، چنان دچار پراکندگى و اختلاف شدند که در برابر کوچکترین دشمنان قدرت دفاع نداشتند تا جائى که دشمنان گروه کثیرى از آنها را از سرزمین خود بیرون راندند و حتى فرزندان آنها را به اسارت گرفتند. این وضع سالها ادامه داشت تا آنکه خداوند پیامبرى به نام اشموئیل را براى نجات و ارشاد آنها برانگیخت آنها نیز که از ظلم و جور دشمنان به تنگ آمده بودند و دنبال پناهگاهى مىگشتند گرد او اجتماع کردند و از او خواستند رهبر و امیرى براى آنها انتخاب کند تا همگى تحت فرمان و هدایت او یک دل و یک راى با دشمن نبرد کنند تا عزت از دست رفته را باز یابند. اشموئیل که به روحیات و سست همتى آنان به خوبى آشنا بود در جواب گفت از آن بیم دارم که چون فرمان جهاد در رسد از دستور امیر و رهبر خود سرپیچى کنید و از مقابله و پیکار با دشمن شانه خالى نمائید. آنها گفتند چگونه ممکن است ما از فرمان امیر سرباز زنیم و از انجام وظیفه دریغ نمائیم درحالىکه دشمن ما را از وطن خود بیرون رانده و سرزمینهاى ما را اشغال نموده و فرزندان ما را به اسارت برده است!
اشموئیل که دید جمعیت با تشخیص درد به سراغ طبیب آمدهاند و گویا رمز عقب ماندگى خود را درک کردهاند. به درگاه خداوند روى آورده و خواسته قوم را به پیشگاه وى عرضه داشت، به او وحى شد که طالوت را به پادشاهى ایشان برگزیدم. اشموئیل عرض کرد خداوندا من هنوز طالوت را ندیده و نمىشناسم. وحى آمد ما او را به جانب تو خواهیم فرستاد، هنگامى که او نزد تو آمد فرماندهى سپاه را به او واگذار و پرچم جهاد را به دست وى بسپار.
طالوت کیست؟
طالوت مردى بلند قامت و تنومند و خوش اندام بود، اعصابى محکم و نیرومند داشت از نظر قواى روحى نیز بسیار زیرک، دانشمند و با تدبیر بود بعضى علت انتخاب نام طالوت را براى وى همان طول قامت او مىدانند ولى با این همه شهرتى نداشت و با پدرش در یکى از دهکدهها در ساحل رودخانهاى مىزیست و چهارپایان پدر را به چرا مىبرد و کشاورزى مىکرد. روزى بعضى از چهارپایان در بیابان گم شدند طالوت به اتفاق یکى از دوستان خود به جستجوى آنها در اطراف رودخانه به گردش در آمد این وضع تا چند روز ادامه یافت تا اینکه به نزدیک شهر صوف رسیدند. دوست وى گفت ما اکنون به سرزمین صوف شهر اشموئیل پیامبر رسیدهایم بیا نزد وى رویم شاید در پرتو وحى و فروغ راى به گم شده خویش راه یابیم، هنگامى که وارد شهر شدند با اشموئیل برخورد کردند همین که چشمان اشموئیل و طالوت به یکدیگر افتاد میان دلهاى آنان آشنائى بر قرار شد. اشموئیل از همان لحظه طالوت را شناخت و دانست که این جوان همان است که از طرف خداوند براى فرماندهى جمعیت تعیین شده هنگامى که طالوت سرگذشت خود را براى اشموئیل شرح داد گفت اما چهارپایان هم اکنون در راه دهکده رو به باغستان پدرت روانه هستند از ناحیه آنها نگران مباش ولى من تو را براى کارى بسیار بزرگتر از آن دعوت مىکنم خداوند تو را مامور نجات بنىاسرائیل ساخته است. طالوت نخست از این پیشنهاد تعجب کرد و سپس با خوش وقتى آن را پذیرفت اشموئیل به قوم خود گفت خداوند طالوت را به فرماندهى شما برگزیده لازم است همگى از وى پیروى نمائید و خود را براى جهاد با دشمن آماده سازید.
بنىاسرائیل که براى فرمانده و رئیس لشکر امتیازاتى از نظر نسب و ثروت لازم مىدانستند و هیچکدام را در طالوت نمىدیدند در برابر این انتصاب سخت به حیرت افتادند زیرا به عقیده آنها وى نه از خاندان لاوى بود که سابقه نبوت داشتند و نه از خاندان یوسف و یهودا که داراى سابقه حکومت بودند؛ بلکه از خاندان بنیامین گمنام بود و از نظر مالى تهى دست لذا به عنوان اعتراض گفتند او چگونه مىتواند بر ما حکومت کند ما از او سزاوارتریم؟!
اشموئیل که آنان را سخت در اشتباه میدید گفت خداوند او را بر شما امیر قرار داده و شایستگى فرماندهى و رهبرى به نیروى جسمى و قدرت روحى است که هر دو به اندازه کافى در طالوت هست و از این نظر بر شما برترى دارد ولى آنها نشانهاى که دلیل بر این انتخاب از ناحیه خدا باشد مطالبه کردند. اشموئیل گفت نشانه آن این است که تابوت (صندوق عهد) که از یادگارهاى مهم انبیاء بنىاسرائیل است و مایه دلگرمى و اطمینان شما در جنگها بوده در حالى که جمعى از فرشتگان آن را حمل مىنمایند به سوى شما باز مىگردد و چیزى نگذشت که صندوق عهد بر آنها ظاهر شد آنها با دیدن این نشانه فرماندهى طالوت را پذیرفتند.
طالوت زمام کشور را به دست گرفت!
طالوت فرماندهى سپاه را به عهده گرفت و در مدتى کوتاه لیاقت و شایستگى خود را در اداره امور مملکت و فرماندهى سپاه به اثبات رسانید سپس آنها را براى مبارزه با دشمنى که همه چیز آنها را به خطر انداخته بود دعوت کرد و به آنها تاکید کرد تنها کسانى با من حرکت کنند که تمام فکرشان در جهاد باشد و آنها که بنائى نیمه کاره یا معاملهاى نیمه تمام و امثال آن دارند در این پیکار شرکت نکنند. به زودى جمعیتى به ظاهر زیاد و نیرومند جمع شدند و به جانب دشمن حرکت کردند. بر اثر راهپیمایى در برابر آفتاب همگى تشنه شدند، طالوت براى این که به فرمان خدا آنها را آزمایش و تصفیه کند گفت به زودى در مسیر خود به رودخانهاى مىرسید خداوند به وسیله آن شما را آزمایش مىکند کسانى که از آن بنوشند و سیراب شوند از من نیستند و آنها که جز مقدار کمى ننوشند از من هستند! همین که چشم آنها به نهر آب افتاد خوشحال شدند و به سرعت خود را به آن رسانیدند و سیراب گشتند. تنها عده معدودى بر سر پیمان باقى ماندند. طالوت متوجه شد که لشکر او از اکثریتى بىاراده و سست عهد و اقلیتى از افراد با ایمان تشکیل شده است از این رو اکثریت بىانضباط و نافرمان را رها کرد و با همان جمع قلیل با ایمان از شهر بیرون آمد و به سوى میدان جهاد پیش رفت. سپاه کوچک طالوت از کمى نفرات متوحش شده به طالوت گفتند ما توانائى در برابر این سپاه قدرتمند را نداریم اما آنها که ایمان راسخ به رستاخیز داشتند و دلهایشان از محبت خدا لبریز بود، از زیادى و نیرومندى سپاه دشمن و کمى عده خود نهراسیدند، با کمال شجاعت به طالوت گفتند: تو آنچه را صلاح میدانى فرمان ده ما نیز همه جا همراه تو خواهیم بود و به خواست خدا با همین عدد کم با آنها جهاد خواهیم کرد، چه بسا جمعیتهاى کم که به اراده پروردگار بر جمعیتهاى زیاد پیروز شدند و خدا با استقامت کنندگان است.
طالوت با آن عده کم اما مؤمن و مجاهد آماده کارزار شد، آنها از درگاه خداوند درخواست شکیبائى و پیروزى کردند، همین که آتش جنگ شعله ور شد، جالوت از لشکر خویش بیرون آمد و در بین دو لشکر مبارز طلبید، صداى رعب آور وى دلها را مىلرزاند و کسى را جرات میدان رفتن او نبود. در این میان نوجوانى به نام داوود که شاید بر اثر کمى سن براى جنگ هم به میدان نیامده بود، بلکه براى کمک به برادران بزرگتر خود که در صف جنگجویان بودند از طرف پدرش ماموریت داشت، ولى با این حال بسیار چابک و ورزیده بود، با فلاخنى که در دست داشت یکى دو سنگ آن چنان ماهرانه پرتاب کرد که درست بر پیشانى و سر جالوت کوبیده شدند و او در میان وحشت و تعجب سپاهیانش به زمین سقوط کرد و کشته شد، با کشته شدن جالوت ترس و هراس عجیبى به سپاهیانش دست داد و سرانجام از برابر صفوف لشکر طالوت فرار کردند و بنىاسرائیل پیروز شدند.
اکنون به تفسیر آیات باز میگردیم:
در نخستین آیه، روى سخن را به پیغمبر اکرم(صلىالله علیه و آله و سلم) کرده، مىفرماید: آیا ندیدى جمعى از اشراف بنىاسرائیل را بعد از موسى(علیه السلام) که به پیامبر خود گفتند: زمامدارى براى ما انتخاب کن تا(تحت فرماندهى او) در راه خدا پیکار کنیم؟(الم تر الى الملا من بنىاسرائیل من بعد موسى اذ قالوا لنبى لهم ابعث لنا ملکا نقاتل فى سبیل الله).
این آیه اشاره به جمعیت زیادى از بنىاسرائیل مىکند که یک صدا از پیامبر خویش تقاضاى امیر و رهبرى کردند تا بتوانند به فرماندهى او با جالوت که تمام حیثیت دینى و اجتماعى و اقتصادى آنها را به خطر افکنده بود پیکار کنند. قابل توجه اینکه آنها براى رفع تجاوز دشمن که ایشان را از سرزمینشان بیرون رانده بود، مىخواستند مبارزه کنند، در عین حال نام آن را فى سبیل الله(در راه خدا گذاردند) از این تعبیر روشن مىشود که آنچه به آزادى و نجات انسانها از اسارت و رفع ظلم کمک کند، فى سبیل الله محسوب مىشود، علاوه بر این پیکار مزبور، جنبه دینى و مذهبى نیز داشت. بعضى نام این پیامبر را شمعون و بعضى اشموئیل، و بعضى یوشع، ذکر کردهاند، ولى مشهور در میان مفسران همان اشموئیل است که عربى آن اسماعیل مىباشد، و از امام باقر(علیه السلام) نیز در روایتى نقل شده است.
به هر حال پیامبرشان که از وضع آنان نگران بود، و آنها را ثابت قدم در عهد و پیمان نمىدید به آنها گفت: اگر دستور پیکار به شما داده شود شاید(سرپیچى کنید و) در راه خدا پیکار نکنید(قال هل عسیتم ان کتب علیکم القتال الا تقاتلوا). آنها در پاسخ گفتند: چگونه ممکن است در راه خدا پیکار نکنیم در حالى که از خانه و فرزندانمان رانده شدیم شهرهاى ما به وسیله دشمن اشغال و فرزندانمان اسیر شدهاند (قالوا و ما لنا الا نقاتل فى سبیل الله و قد اخرجنا من دیارنا و ابنائنا). و به این ترتیب اعلام وفادارى به عهد و پیمان خود کردند، ولى با این همه هیچ یک از نام خدا و فرمان او، حفظ استقلال و موجودیتشان، و آزادى فرزندان، نتوانست جلو پیمانشکنى آنها را بگیرد، و لذا در ادامه این آیه مىخوانیم: هنگامى که دستور پیکار به آنها داده شد جز عده کمى همگى سرپیچى کردند و خداوند به(احوال) ستمکاران آگاه است و مىشناسد و به آنها کیفر مىدهد(فلما کتب علیهم القتال تولوا الا قلیلا منهم و الله علیم بالظالمین). بعضى از مفسران، عده وفاداران را 313 نفر نوشتهاند، همانند سربازان وفادار اسلام در جنگ بدر.
در هر صورت پیامبرشان، طبق وظیفهاى که داشت به درخواست آنها پاسخ گفت، و طالوت را به فرمان خدا براى زمامدارى آنان برگزید و به آنها گفت: خداوند طالوت را براى زمامدارى شما برانگیخته است(و قال لهم نبیهم ان الله قد بعث لکم طالوت ملکا).
مطابق این آیه انتخاب طالوت به عنوان زمامدارى و فرماندهى لشکر بنىاسرائیل از سوى خدا بوده و شاید جمله قد بعث(برانگیخت) اشاره به همان چیزى باشد که در شرح این داستان گذشت که حوادث غیر منتظرهاى طالوت را به شهر آن پیامبر(علیه السلام) و مجلس او کشانید، و این انتخاب الهى صورت گرفت، ضمناً از تعبیر ملکا چنین بر مىآید که طالوت، تنها فرمانده لشکر نبود بلکه زمامدار کشور هم بود. از اینجا مخالفت شروع شد، گروهى گفتند: چگونه او بر ما حکومت داشته باشد با اینکه ما از او شایستهتریم، و او ثروت زیادى ندارد(قالوا انى یکون له الملک علینا و نحن احق بالملک منه و لم یوت سعة من المال).
این نخستین اعتراض و پیمانشکنى بود که بنىاسرائیل در برابر آن پیامبر(علیه السلام) کردند، و با اینکه او تصریح کرده بود انتخاب طالوت از طرف خدا است آنها در واقع به انتخاب خداوند اعتراض کردند که ما از او سزاوارتریم زیرا داراى دو شرط لازم براى زمامدارى هستیم، نسب عالى و ثروت فراوان و همانطورکه قبلاً در شرح داستان آمده طالوت جوانى از یک قبیله گمنام بنىاسرائیل و از نظر مالى یک کشاورز ساده بود. ولى قرآن پاسخ دندانشکنى را که آن پیامبر به گمراهان بنىاسرائیل داد چنین بازگو مىکند گفت خداوند او را بر شما برگزیده و علم و(قدرت) جسم او را وسعت بخشیده(ان الله اصطفیه و زاده بسطة فى العلم و الجسم).
اینکه مىبینید خداوند او را برگزیده و زمامدار شما قرار داده به خاطر این است که از نظر هوش و فرزانگى و علم، پر مایه است و از نظر نیروى جسمانى، قوى و پر قدرت.
یعنى اولا این گزینش خداوند حکیم است و ثانیا شما سخت در اشتباهید و شرایط اساسى رهبرى را فراموش کردهاید، نسبت عالى و ثروت، هیچ امتیازى براى رهبرى نیست چون هر دو امر اعتبارى و بیرون ذاتى است، ولى علم و دانش و نیروى جسمانى دو امتیاز واقعى و درون ذاتى است که تاثیر عمیقى در مساله رهبرى دارد. رهبر باید با علم و دانش خود، مصلحت جامعهاى را که در راس آن است تشخیص دهد و با قدرت خود آن را به موقع اجرا در آورد، با علم و تدبیر خود نقشه صحیح براى پیکار با دشمن بکشد و با نیروى جسمانى آن را پیاده کند. تعبیر به بسطة(گسترش) اشاره به این است که وسعت وجودى انسان در پرتو علم و قدرت است، هر قدر اینها افزوده شود هستى انسان گستردهتر مىشود. در اینجا گسترش علم بر گسترش نیروى جسمانى، مقدم داشته شده، زیرا شرط اول علم و آگاهى است.
ضمناً از این تعبیر استفاده مىشود که امامت و رهبرى، گزینش الهى است، و او است که شایستگىها را تشخیص مىدهد، اگر در فرزندان پیامبر این شایستگى را ببیند امامت را در آنجا قرار مىدهد، و اگر در جاى دیگر، در آنجا قرار مىدهد، و این همان چیزى است که دانشمندان شیعه به آن معتقدند و از آن دفاع مىکنند.
سپس مىافزاید: خداوند، ملک خود را به هر کس بخواهد مىبخشد و خداوند(احسانش) وسیع و گسترده و دانا(به لیاقت و شایستگى افراد) است(و الله یوتى ملکه من یشاء و الله واسع علیم).
این جمله ممکن است اشاره به شرط سومى براى رهبرى باشد و آن فراهم شدن امکانات و وسائل مختلف از سوى خدا است زیرا ممکن است رهبرى از نظر علم و قدرت کاملاً پر مایه باشد ولى در شرائط و ظرفى قرار گیرد که هیچگونه آمادگى براى پیشرفت اهداف او نداشته باشد، مسلماً چنین رهبرى به پیروزى درخشانى نخواهد رسید، قرآن مىگوید: خدا حکومت الهى را به هر کس بخواهد مىبخشد یعنى شرائط و وسائل لازم را براى او فراهم مىسازد(این سخن ممکن است دنباله کلام آن پیامبر باشد و یا از کلام خداوند در قرآن).
آیه بعد نشان مىدهد که گویا بنىاسرائیل هنوز به ماموریت طالوت از سوى خداوند حتى با تصریح پیامبرشان اشموئیل، اطمینان پیدا نکرده بودند و از او خواهان نشانه و دلیل شدند، پیامبر آنها به آنان گفت، نشانه حکومت او این است که صندوق عهد به سوى شما خواهد آمد که در آن آرامشى از سوى پروردگارتان براى شما است، همان صندوقى که یادگارهاى خاندان موسى و هارون در آن است، درحالىکه فرشتگان آن را حمل مىکنند، در این موضوع، نشانه روشنى براى شما است، اگر ایمان داشته باشید(و قال لهم نبیهم ان آیة ملکه ان یاتیکم التابوت فیه سکینة من ربکم و بقیة مما ترک آل موسى و آل هرون تحمله الملائکة ان فى ذلک لایة لکم ان کنتم مومنین).
سرانجام به رهبرى و فرماندهى طالوت تن در دادند و او لشکرهاى فراوانى را بسیج کرد و به راه افتاد، در اینجا بود که بنىاسرائیل در برابر آزمون عجیبى قرار گرفتند که بهتر است این سخن را از زبان قرآن در ادامه این آیات، بشنویم، مىفرماید: هنگامى که طالوت(به فرماندهى لشکر بنىاسرائیل منصوب شد و سپاهیان) را با خود بیرون برد، به آنها گفت: خداوند شما را با یک نهر آب امتحان مىکند، آنها که از آن بنوشند از من نیستند و آنها که جز یک پیمان با دست خود، بیشتر از آن نچشند از منند(فلما فصل طالوت بالجنود قال ان الله مبتلیکم بنهر فمن شرب منه فلیس منى و من لم یطعمه فانه منى الا من اغترف غرفة بیده).
در اینجا لشکریان طالوت در برابر آزمون بزرگى قرار گرفتند، و آن مساله مقاومت شدید در برابر تشنگى، و چنین آزمونى براى لشکر طالوت-مخصوصاً با سابقه بدى که بنىاسرائیل در بعضى جنگها داشتند- ضرورت داشت، چرا که پیروزى هر جمعیتى، بستگى به مقدار انضباط و قدرت ایمان و استقامت در مقابل دشمن و اطاعت از دستور رهبر و فرمانده دارد.
طالوت مىخواست بداند انبوه لشکر تا چه اندازه، فرمان او را اطاعت مىکنند، به ویژه اینکه آنها با تردید و دودلى و حتى اعتراض، رهبرى او را پذیرفته بودند، گر چه در ظاهر تسلیم شده بودند ولى شاید هنوز در باطن، شک و تردید بر دلهاى آنها حکومت مىکرد، به همین دلیل مامور مىشود که آنها را امتحان کند، تا روشن شود، آیا این سربازان که مىخواهند در برابر شمشیر آتشبار دشمن بایستند، توانائى تحمل مقدارى تشنگى را دارند یا نه؟
ولى اکثریت آنها از بوته این امتحان سالم بیرون نیامدند، چنانکه قرآن مىگوید: آنها همگى جز عده کمى از آنها، از آن آب نوشیدند(فشربوا منه الا قلیلا منهم). و به این ترتیب، دومین تصفیه در ارتش طالوت انجام یافت، زیرا تصفیه اول همان بود که به هنگام اعلام بسیج عمومى گفته بود کسانى که تجارت یا بناى نیمه کاره و امثال آن دارند، همراه من نیایند. سپس مىافزاید: هنگامى که او(طالوت) و افرادى که به وى ایمان آورده بودند(و از بوته آزمایش سالم به در آمدند)، از آن نهر گذشتند گفتند: امروز ما(با این جمعیت اندک) توانائى مقابله با جالوت و سپاهیان او را نداریم(فلما جاوزه هو و الذین آمنوا معه قالوا لا طاقة لنا الیوم بجالوت و جنوده). این جمله به خوبى نشان مىدهد که همان گروه اندک که از آزمایش تشنگى سالم به در آمدند همراه او حرکت کردند، ولى همانها نیز وقتى فکر کردند که به زودى در برابر ارتش عظیم و نیرومند جالوت قرار مىگیرند فریادشان از کمى نفرات بلند شد و این سومین مرحله آزمایش بود، زیرا تنها گروه کوچکترى از این گروه اندک، اعلام آمادگى و وفادارى کامل کردند، چنانکه قرآن در ادامه این آیه مىفرماید: آنها که مىدانستند خدا را ملاقات خواهند کرد(و به روز رستاخیز و وعدههاى الهى ایمان داشتند) گفتند: چه بسیار گروههاى کوچکى که به فرمان خدا بر گروههاى عظیمى پیروز شدند و خداوند با صابران(و استقامت کنندگان) همراه است(قال الذین یظنون انهم ملاقوا الله کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن الله و الله مع الصابرین).
این جمله به خوبى نشان مىدهد کسانى که ایمان راسخ به روز رستاخیز داشتند به بقیه هشدار دادند که نباید به کمیت جمعیت نگاه کرد، بلکه باید کیفیت را در نظر گرفت، زیرا بسیار شده که جمعیت کم از نظر نفرات، اما با کیفیتى بالا، از جهت ایمان و اراده و تصمیم و متکى به عنایات الهى به اذن الله بر جمعیتهاى انبوه پیروز شدند.
باید توجه داشت که یظنون در اینجا به معنى یعلمون مىباشد، یعنى کسانى که به رستاخیز، یقین داشتند و وعدههاى الهى را در مورد پاداش مجاهدان راستین مىدانستند(زیرا ظن در بسیارى از موارد به معنى یقین به کار مىرود و اگر آن را به معنى گمان هم بدانیم باز بىتناسب نخواهد بود زیرا مفهوم آیه چنین مىشود که گمان به رستاخیز تا چه رسد به علم و یقین، انسان را در برابر اهداف الهى مصمم مىسازد همانگونه که گمان به منافع، در کارهاى مهم همچون کشاورزى و تجارت و صنعت صاحبان آنها را مصمم مىکند.
در آیه بعد، مساله رویارویى دو لشکر مطرح شده، مىفرماید: به هنگامى که آنها(لشکر طالوت و بنىاسرائیل) در برابر جالوت و سپاهیان او قرار گرفتند گفتند: پروردگارا! صبر و استقامت را بر ما فرو ریز و گامهاى ما را استوار بدار، و ما را بر جمعیت کافران پیروز گردان(و لما برزوا لجالوت و جنوده قالوا ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا على القوم الکافرین). برزوا از ماده بروز، به معنى ظهور است، و از آنجا که وقتى انسان در میدان جنگ، آماده و ظاهر مىشود، ظهور و بروز دارد به این کار، مبارزه یا براز مىگویند.
این آیه مىگوید: هنگامى که طالوت و سپاه او، به جایى رسیدند که لشکر نیرومند جالوت، نمایان و ظاهر شد، و در برابر آن قدرت عظیم صف کشیدند، دست به دعا برداشتند و از خداوند سه چیز طلب کردند، نخست صبر و شکیبائى و استقامت، در آخرین حد آن، لذا تعبیر به افرغ علینا صبرا کردند که از ماده افراغ به معنى ریختن آب یا ماده سیال دیگر از ظرف، به طورى که ظرف کاملاً خالى شود، نکره بودن صبر نیز تاکیدى به این مطلب است.
تکیه بر ربوبیت پروردگار ربنا و تعبیر به افراغ که به معنى خالى کردن پیمانه است، و تعبیر به على که بیانگر نزول از طرف بالا است و تعبیر به صبرا که در این گونه موارد دلالت بر عظمت دارد، هر کدام نکتهاى در بردارد که مفهوم این دعا را کاملاً عمیق و پر مایه مىکند.
دومین تقاضاى آنها از خدا این بود که گامهاى ما را استوار بدار تا از جا کنده نشود و فرار نکنیم، در حقیقت دعاى اول جنبه باطنى و درونى داشت و این دعا جنبه ظاهرى و برونى دارد و مسلماً ثبات قدم از نتائج روح استقامت و صبر است.
سومین تقاضاى آنها این بود که ما را بر این قوم کافر یارى فرما و پیروز کن که در واقع هدف اصلى را تشکیل مىدهد و نتیجه نهایى صبر و استقامت و ثبات قدم است.
به یقین خداوند چنین بندگانى را تنها نخواهد گذاشت هر چند عدد آنها کم و عدد دشمن زیاد باشد، لذا در آیه بعد مىفرماید: آنها به فرمان خدا سپاه دشمن را شکست دادند و به هزیمت وا داشتند(فهزموهم باذن الله). و داوود(جوان کم سن و سال و نیرومند شجاعى که در لشکر طالوت بود) جالوت را کشت(و قتل داود جالوت). در اینجا چگونگى کشته شدن آن پادشاه ستمگر به دست داوود جوان و تازه کار در جنگ، تشریح نشده ولى همانگونه که در شرح داستان آمد با فلاخنى که در دست داشت، یکى دو سنگ آن چنان ماهرانه پرتاب کرد که درست بر پیشانى و سر جالوت کوبیده شد و در آن فرو نشست و فریادى کشید و فرو افتاد، و ترس و وحشت تمام سپاه او را فرا گرفت و به سرعت فرار کردند گویا خداوند مىخواست قدرت خویش را در اینجا نشان دهد که چگونه پادشاهى با آن عظمت و لشکرى انبوه به وسیله نوجوان تازه به میدان آمدهاى آن هم با یک سلاح ظاهراً بىارزش، از پاى در مىآید.
سپس مىافزاید: خداوند حکومت و دانش را به او بخشید و از آنچه مىخواست به او تعلیم داد(و آتیه الله الملک و الحکمة و علمه مما یشاء). ضمیر در این دو جمله به داوود بر مىگردد که در واقع فاتح این جنگ بود. گرچه در این آیه تصریح نشده که این داوود همان داوود، پیامبر بزرگ بنىاسرائیل، پدر سلیمان است، ولى جمله آتیه الله الملک و الحکمة و علمه مما یشاء، نشان مىدهد که او به مقام نبوت رسید زیرا اینگونه تعبیرات معمولاً درباره انبیاى الهى است به خصوص که شبیه این تعبیر در آیه 20 سوره(ص) درباره داوود آمده است، (و شددنا ملکه و آتیناه الحکمة): پایه حکومت او را محکم ساختیم و به او دانش و تدبیر دادیم.
از روایاتى که در تفسیر این آیه نقل شده، نیز به روشنى استفاده مىشود که او همان داوود، پیامبر بنىاسرائیل است. این تعبیر ممکن است اشاره به علم تدبیر کشوردارى و ساختن زره و وسائل جنگى و مانند آن باشد که داوود(علیه السلام) در حکومت بسیار عظیم خود به آن نیاز داشت زیرا خداوند هر مقامى را که به کسى مىسپارد آمادگیهاى لازم را نیز به او مىبخشد.
و در پایان آیه به یک قانون کلى اشاره کرده، مىگوید: و اگر خداوند بعضى از مردم را به وسیله بعضى دیگر دفع نکند سراسر روى زمین فاسد مىشود، ولى خداوند نسبت به تمام جهانیان، لطف و احسان دارد(و لو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض و لکن الله ذو فضل على العالمین).
خداوند نسبت به جهانیان لطف و مرحمت دارد که جلو همه گیر شدن و همگانى شدن فساد را در روى زمین مىگیرد. درست است که سنت پروردگار بر این قرار گرفته که در این دنیا اصل آزادى اراده و اختیار، حکومت کند و انسانها در انتخاب راه خیر و شر آزاد باشند ولى هنگامى که طغیان ستمگران جهان را در معرض فساد و تباهى عمومى قرار دهد خداوند جمعى از بندگان خود را بر مىانگیزد و یارى مىکند که جلو طغیان آنها را بگیرند و حالت اهریمنى آنها را در هم بکوبند و این یکى از الطاف پروردگار بر بندگان است. شبیه همین معنى در آیه 40 سوره حج نیز آمده است، مىفرماید: (و لو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد): اگر خداوند به وسیله بعضى از بندگان خود، بعض دیگر را دفع نکند، صومعهها و کلیساها و معابد یهود و مساجد مسلمین ویران مىگردد.
و این آیات، بشارت است براى مومنان که در مواقعى که در فشار شدید از سوى طاغوتها و جباران قرار مىگیرند در انتظار نصرت و پیروزى الهى باشید.