جهان پرشتاب در حال تحول و حرکت به سوی توسعه یافتگی است. آموزش مهارتهای شهروندی و افزایش توان رویارویی با مسائل و مشکلات جامعه از اهمیت بیشتری نسبت به آموزش مواد خام برخوردار شده است به نحوی که به نوآوری، خلاقیت، تحلیل و استنباط و نیز پرورش شخصیت مستقل و توانمند که از قدرت تفکر، دقت و واقعنگری در مسائل مختلف علمی و اجتماعی برخوردار باشد توجه خاصی میشود. برعکس به رشد کمی سواد که تنها اعتبار مدارک علمی را خدشهدار و به جایگاه سواد در ذهن جامعه لطمه میزند، به عنوان ملاک توسعه یافتگی و پیشرفت نگریسته نمیشود.
هر جامعهای برای پیشرفت و بهبود زندگی افرادش به پرورش انسانهایی با شخصیت مستقل، توانا، خلاق و آموزشهای کاربردی نیاز دارد. دوره پیشدبستانی و دبستانی میتواند بهترین زمان برای پرورش و آماده کردن فکر و ذهن انسانهای یک جامعه باشد. به نحوی که خمیر مایه شخصیتی آنها بهتدریج و به نرمی از عواطف و احساسات به سوی قالببندی عقلمدار هدایت شود. چگونگی آموزش در این مرحله بسیار حساس است. تنها افراد تعلیم دیده و با انگیزه میتوانند عهدهدار این مسئولیت شوند.
یعنی کسانی که معتقد باشند که شکوفایی استعدادهای بالقوه دانشآموزان از طریق تعاملات آنها با هم و با معلم خود حاصل میشود. زیرا به نظر میرسد از حرف شنوی مطلق و منفعلانه، انسانی با جسارت علمی و توان تجزیه و تحلیل مسائل که میاندیشد و اندوختههایش را با اطمینان بیان میکند پرورش نمییابد. بهویژه اگر با ورود به دبستان فعالیت و تحرک کودک سرکوب یا مورد بیتوجهی قرار گیرد، ممکن است تعادل رفتاری و یا روند یادگیری او دچار اختلال شود. چون تا قبل از ورود به مدرسه با بازیهای متنوع، زندگی کردن را نیز میآموخت. ولی اکنون در محیط جدید و شرایط تحمیلی و سختگیرانه مجبور میشود روی صندلی بنشیند.
ادامه مطلب ...