آموزش‌های تشکیلاتی

وبلاگ تشکل‌های دانش‌آمــوزی استان اردبیـــل

آموزش‌های تشکیلاتی

وبلاگ تشکل‌های دانش‌آمــوزی استان اردبیـــل

دل نوشته‌های دانش‌آموزان به شهدا 3

نویسنده: مهسا کارگر، مدرسه عشایری کوثر منطقه بیله‌سوار

بسم رب الشهدا و الصدیقین

سلام، سلامی به زیبایی گل لاله، گل سرخ، گلی که هر چند وقت می‌بینمش به یادت می‌افتم، به یاد پایداریت، جوانمردیت، هر وقت می‌بینمش سرخی رنگش مرا به یاد خون ریخته‌ات می‌اندازد، در حالیکه هیچ‌وقت ندیدمت اما وقتی دلاوری‌هایت در راه خدا و در راه وطن را می‌شنوم تو را با چشم دل می‌بینم.

تو را با چشم ظاهر نمی‌بینم اما احساست می‌کنم؛ تو همانی که برای رسیدن به مقام قرب الهی پرواز کردی و ماندگاری در یادها، دل‌ها و در همه جا.

شهید یعنی عشق، یعنی همیشه زنده، تو سرمایه‌ای داشتی، سرمایه‌ای که تو را به بالاترین درجه، به برترین زیبایی‌ها رساند. سرمایه‌ات تقوا بود.

در همه حال اسوه‌اید، چون شما بودید که برای وطن‌تان، برای کشورتان، از جان‌تان گذشتید؛ شما بودید که به جوانان آموختید انسان باید خدا گونه باشد، برای شما ایمان و عمل صالح فقط اعتقاد به خدا و خواندن نماز و گرفتن روزه و... نبود، بلکه ایمان‌تان را با سرخی خون‌تان در هم آمیختید و به سوی وعده‌ی الهی پر گشودید.

مخوربه مرگ شهیدان کوی عشق افسوس

که دوستان حقیقی به دوست پیوستند

دل نوشته‌های دانش‌آموزان به شهدا 2

نویسنده: زهرا رضازاده، مدرسه فرزانگان منطقه مشگین‌شهر

بسم رب الشهدا و الصدیقین

هنگامی‌که صفحه‌های ترک خورده‌ی روزگار را ورق می‌زنم نام آشنا را می‌یابم که فقط با درک ایمان مفهوم می‌یابد: «شهید»، آری شهید با قلم بر روی دفترچه‌های خاطرات دلم می‌نویسم: بر دست‌هایی سلام که ابری‌تر از آسمان لبان ترک بسته‌ی عاطفه‌ها را سیراب می‌سازد تشنگان عشق را به قطره قطره‌ی نوازش خویش عاشقی و ایمان می‌آموزند. بر کبوترانی سلام که در عصر قهر با آسمان، جز سفر در جاده‌های خلوت خلوص به چیز دیگری نمی‌اندیشد و بر نگاه‌هایی سلام که طراوت نسیم را در پیشانی گلبرگ‌های عشق حک می‌کنند. اگر شما شهیدان نبودید طاق تاریکی به تازیانه‌ی نورا نمی‌شکست و ستارگان در کوچه پس کوچه‌های دلتنگی نمی‌درخشید تا تیرگی‌ها را از بین ببرند، اگر شما شهیدان نبودید. کبوتران عاشق در آسمانی از تنفر و انزجار گم می‌شدند و دفترچه‌ی عشق را در صندقچه‌ی گلستان گرد و غبار می‌گرفت. اگر شما عاشقان در خون خفته نبودید ما چون نام‌هایی تیره و تار درصفحه‌ی کهنه خاطرات می‌ماندیم و رنگ سیاه به خود گرفته و برای همیشه غرق در سکوت و تنهایی به خوابی ابدی فرو می‌رفتیم. پرده سیاه شب تمام جهان را فرا می‌گرفت و زمان در تلاطم و ازدحام به فراموشی سپرده می‌شد. روزهای احساس می‌ایستادند و دشمنان ما تورهایی از سیاهی و ظلمت، ذره ذره‌ی امید را از آسمان عدالت پاک می‌کردند. این شما شهیدان بودید که با قطره قطره‌ی خون خویش پرده‌ی ظلمت را در خانه‌ی قلب‌ها کنار زدید و با آب اخلاص و ایمان، تیرگی‌ها و کثافات را زدودید و قنوت عشق سردادید و هم چون شقایق از ژرفای خاک سرود سبز آزادی را در آسمان محبت و همدلی به اهتزاز در آوردید. روح‌تان شاد و راه‌تان پر رهرو باد!

دل نوشته‌های دانش‌آموزان به شهدا 1

نویسنده: زهرا بهشتی، مدرسه الزهراء منطقه انگوت

بسم رب الشهدا و الصدیقین

«بنام خالق رشادت‌ها و شهامت‌ها»‌

هیچ ندیده و هیچ از جنگ حس نکرده‌ام اما قلبم شنیده‌هایم را در خود تصور می‌کند و به سوی سنگرهای ایثار و مقاومت می‌رود. آری انسان‌های آسمانی از نسل ایثار و مقاومت و شهادت برخاسته‌اند و سلاح ایمان را به دست گرفته‌اند و شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» را زمزمه می‌کنند و به سوی میدان نبرد و شهادت می‌روند. آری من یک دانش‌آموزم که اگر امروز در سنگر علم و دانش آسوده تحصیل می‌کنم مدیون فهمیده‌ها هستم، مدیون نارنجک‌هایی هستم که بر کمر بسته شده و هیولایی دژخیم را در هم شکستند؛ و می‌گوییم سلام بر ایثارتان، سلام بر مکتب‌تان، سلام بر چفیه‌های در خون غلتیده‌تان، و سلام بر شهادت‌تان و سلام بر لحظه جان دادن‌تان و درود بر عظمت و بزرگی‌تان آنگونه که امام خمینی شما را رهبر خویش خواند.

خاک این سرزمین با خون‌های ریخته شما قوت گرفت، با صدای الله‌اکبرتان آسمان استوار شد و با سلاح‌های ایمان‌تان دل دشمن را در هم شکست، و بر سجده نمازتان پیامبر نظر کرد و شما آسمانی شدید و شما رفته‌اید اما خاطره‌های‌تان یادهای‌تان جاودان و زنده است درمدرسه دل‌ها.