برای دانلود دانلود درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام جلد 1
اینجــا را کلیک کنید.
برای دانلود دانلود درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام جلد 2
اینجــا را کلیک کنید.
درس لازم جهت مطالعه: 15-10-9-7-5-4-3-1
برای دانلود دانلود درسنامه گزیده سیمای عقاید شیعه
اینجــا را کلیک کنید.
درس لازم جهت مطالعه: 16-15-14-13-7-6-5-4-3-2-1
به گزارش خبرگزاری پانا، در راستای اجرای موافقتنامه فیمابین سازمان دانشآموزی جمهوری اسلامی ایران و کانون پرورش فرهنگی کودکان و نوجوانان، ابلاغی از طرف سازمان دانش آموزی مرکز به استانها و به منظور تحقق منویات مقام معظم رهبری، توسعه فرهنگ کتاب و کتابخوانی و کمک به شکوفایی استعدادهای دانشآموزان بر اساس ارزشها و نظام تعلیم و تربیت اسلامی، تفاهمنامه مابین مدیریت دانش آموزی و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان اردبیل منعقد گردید.
ترویج فرهنگ مطالعه در بین دانشآموزان، کمک به توسعه و تکمیل کتابخانههای مدارس، تسهیل دسترسی دانش آموزان به محصولات فرهنگی کانون و ایجاد شبکه توزیع کتاب جهت عرضه به دانشآموزان از دیگر اهداف این تفاهمنامه به شمار میرود.
واگذاری مدیریت و ساماندهی نمایشگاههای عرضه محصولات فرهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اعم از کتاب و سرگرمی در مراکز و مدارس سراسر استان به مدیریت دانش آموزی از موضوعات مطرح شده در این تفاهمنامه به شمار میرود؟، که صبح امروز پنج شنبه چهاردهم شهریور ماه در دفتر مدیریت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان به امضا مدیران دانش آموزی و کانون رسید.
طبق این تفاهمنامه، کانون پرورش فکری متعهد به واگذاری محصولات فرهنگی تولیدی اعم از کتاب و محصولات فکری به مدیریت دانش آموزی استان شده است. علاوه بر این، تهیه بستههای نمایشگاهی در دو سطح ابتدایی و سطح اول متوسطه(راهنمایی) و صدور مجوز جهت ایجاد نمایندگی کانون در محل نمایشگاه دائمی کتاب مدیریت دانش آموزی واقع در چهارراه امام خمینی(ره) نیز از دیگر تعهدات کانون محسوب میشود. در مقابل، برگزاری نمایشگاههای کتاب در سه سطح استان، شهرستان و مدرسه و ارزیابی و نظارت بر برگزاری نمایشگاه از تعهدات مدیریت دانش آموزی است.
هنوز میشنوم هق هق صدایت را
صدای آن نفس درد آشنایت را
نبردهاند ز خاطر، نه آسمان، نه زمین
هنوز بغض نفسگیر نالههایت را
هنوز هم شب و ماه و ستاره میگردند
به کوچه کوچهی تاریخ، ردّ پایت را
هنوز هم سحر و نخل و چاه، دلتنگاند
شمیم عطر دلانگیز ربّنایت را
شنیدهاند در انبوه بیخیالیها
تمام چفت در خانهها صدایت را
کدام کوچه در این شهر خواب ماند و ندید
به دوش خستهی تو کیسهی غذایت را
تو کیستی که ندیدهست هیچ مخلوقی
نه ابتدایت را و نه انتهایت را
تو ناشناسترین آیهای که دست خدا
فراتر از ابدیت نهاد پایت را
تو آن نماز پذیرفتهای به درگه دوست
که ناامید نکردی ز خود گدایت را
کدام قلّهی سرکش به سجده سر ننهاد
شکوه جذبهی پیچیده در ردایت را
در این غروب مه آلود بیخدایی و کفر
بپاش بر تن سرد زمین، دعایت را
بیا کمیل بخوان تا دمی دهم پرواز
کبوتر دل سرگشته در هوایت را
در این همیشه که پابند توست هستی من
به عالمی ندهم عشق بیفنایت را
چه قدر واژه که آوردم و ندانستم
زبان ندارم از این بیشتر ثنایت را
شاعر: عباس شاهزیدی(خروش)
سازمت آگاه اسرار حیات
چون خیال از خود رمیدن پیشهاش
از جهت دامن کشیدن پیشهاش
در جهان دیر و زود آید چسان
وقت او فردا و دی زاید چسان
گر نظرداری یکی بر خود نگر
جز رم پیهم نهئی ای بیخبر
تا نماید تاب نامشهود خویش
شعلهی او پرده بند از دود خویش
سیر او را تا سکون بیند نظر
موج جویش بسته آمد در گهر
آتش او دم بهخویش اندر کشید
لاله گردید و ز شاخی بر دمید
فکر خام تو گران خیز است و لنگ
تهمت گل بست بر پرواز رنگ
زندگی مرغ نشیمن ساز نیست
طایر رنگ است و جز پرواز نیست
در قفس وامانده و آزاد هم
با نواها میزند فریاد هم
از پرش پرواز شوید دمبدم
چارهی خود کرده جوید دمبدم
عقدهها خود میزند در کار خویش
باز آسان میکند دشوار خویش
پا بهگل گردد حیات تیزگام
تا دو بالا گرددش ذوق خرام
سازها خوابیده اندر سوز او
دوش و فردا زادهی امروز او
دمبدم مشکل گر و آسان گذار
دمبدم نو آفرین و تازه کار
گرچه مثل بو سراپایش رم است
چون وطن در سینهئی گیرد دم است
رشتههای خویش را بر خود تند
تکمهئی گردد گره بر خود زند
در گره چون دانه دارد برگ و بر
چشم بر خود وا کند گردد شجر
خلعتی از آب و گل پیدا کند
دست و پا و چشم و دل پیدا کند
خلوت اندر تن گزیند زندگی
انجمنها آفریند زندگی
همچنان آئین میلاد امم
زندگی بر مرکزی آید بهم
حلقه را مرکز چو جان در پیکر است
خط او در نقطهی او مضمر است
قوم را ربط و نظام از مرکزی
روزگارش را دوام از مرکزی
رازدار و راز ما بیت الحرم
سوز ما هم ساز ما بیت الحرم
چون نفس در سینه او را پروریم
جان شیرین است او ما پیکریم
تازه رو بستان ما از شبنمش
مزرع ما آب گیر از زمزمش
تابدار از ذرههایش آفتاب
غوطه زن اندر فضایش آفتاب
دعوی او را دلیل استیم ما
از براهین خلیل استیم ما
در جهان ما را بلند آوازه کرد
با حدوث ما قدم شیرازه کرد
ملت بیضا ز طوفش هم نفس
همچو صبح آفتاب اندر قفس
از حساب او یکی بسیاریت
پخته از بند یکی خودداریت
تو ز پیوند حریمی زندهئی
تا طواف او کنی پایندهئی
در جهان جان امم جمعیت است
در نگر سر حرم جمعیت است
عبرتی ای مسلم روشن ضمیر
از مآل امت موسی بگیر
داد چون آن قوم مرکز را ز دست
رشتهی جمعیت ملت شکست
آنکه بالید اندر آغوش رسل
جزو او دانندهی اسرار کل
دهر سیلی بر بنا گوشش کشید
زندگی خون گشت و از چشمش چکید
رفت نم از ریشههای تاک او
بید مجنون هم نروید خاک او
از گل غربت زبان گم کردهئی
هم نوا هم آشیان گم کردهئی
شمع مرد و نوحهخوان پروانهاش
مشت خاکم لرزد از افسانهاش
ای ز تیغ جور گردون خسته تن
ای اسیر التباس و وهم و ظن
پیرهن را جامه احرام کن
صبح پیدا از غبار شام کن
مثل آبا غرق اندر سجده شو
آنچنان گم شو که یکسر سجده شو
مسلم پیشین نیازی آفرید
تا به ناز عالم آشوبی رسید
در ره حق پا به نوک خار خست
گلستان در گوشهی دستار بست
اقبال لاهوری، رموز بیخودی
ناصح از باده سخن کن که نصیحت باد است
خیز و از شعله می آتش نمرود افروز
خاصه اکنون که گلستان ارم شداد است
سیل کُهسار خم از میکده در شهر افتاد
وای بر خانه پرهیز که بی بنیاد است
بجز از تاک که شد محترم از حرمت می
زادگان را همه فخر از شرف اجداد است
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من
آنچه البته به جائی نرسد فریاد است
گفتهای نیست گرفتار مرا آزادی
نه که هر کس که گرفتار تو شد آزاد است
چشم زاهد بشناسائی سِرّ رخ و زلف
دیدن روز و شب و اعمی مادر زاد است
گفتمش خسرو شیرین که ای دل بنمود
کانکه در عهد من این کوه کَنَد فرهاد است
هر که یغما شنود نالهی گرمم گوید
آهن سرد چه کوبی دلش از فولاد است
شاعر: یغمای جندقی
آن روز میرسد
کز خاوران ستارهی احمد شود بلند
وز هر کرانه بانگ محمّد شود بلند
در پرتو ستارهی سرخ محمّدی
از آبهای گرم
تا خِطّههای سرد
از بیشههای سبز
تا سرزمین سرخ و سپید و سیاه و زرد
از ماوراء گنگ
تا خطّهی فرنگ
از شهر بندِ نام
تا دور دستِ ننگ
در قعر درّهها
بر بام کوهها
آوای پر صلابت توحید پر شود
آنگونه پر نهیب
و آنگونه پر شکوه
کز هیبتش قوایم عالم خبر شود
ای شب گرفتگان!
این شام، صبح گردد و این شب سحر شود
آن روز بنگری
در بزمگاه خاک
جام شراب در کف کاووس و جم نماند
بالای کس به محضر فرعون، خم نماند
گنجورِ زر مدار چنین محتترم نماند
بیند دو چشم تو
کز تند باد حادثه و خشم مومنان
بر خاک ما نشانه ز کاخ ستم نماند
در آن طلوع نور
تندیسهای کفر
اندامهای شرک
در زیر دست و پاست
این وعدهی خداست
دیگر در آن زمان
در خطّهی عرب
اسلام تابناک
در چنگ اقتدار خدایان نفت نیست
دیگر تبار فکری «سفیان» و «بولهب»
بر پهندشتِ خاک عراق و حجاز و شام
سروَر نمیشود
دیگر به دست سودپرستان فتنه جوی
خاک عزیز مکّه مسخّر نمیشود
در مهبط پیام خداوند ذوالجلال
هر غول شرک، تالیِ قیصر نمیشود
دیگر در آن زمان
قرآن غریب نیست
اسلام سربلند
بازیچهی منافق مردم فریب نیست
در یک طلوع صبح
خفّاشهای تیره دل و کور چشم شب
از بیم انتقام به هر غار میخزند
آن روز میرسد که صلای محمّدی
از هر گلوی پاک
پر جوش و تابناک
بالا رود ز خاک
این وعدهی خداست
این مژدهی نجات غلامان و بردههاست
در آن طلوع سرخ
تیغ برهنگان
بر فرق پادشاست
جان ستمکشان
از رنجها رهاست
ای همرهان! بشارت قرآن دروغ نیست
این وعدهی خداست
دل هم بر آن گواست
ای شب گرفتگان!
خود مژده از منست
دیدار با شماست.
مهدی سهیلی- فروردین 1364
رسول خدا صلى الله علیه و آله:
براى هر چیزى زکاتى است و زکات بدنها روزه است
حلول ماه مبارک رمضان مبارک باد
2- درصورتیکه در میدان، پرچم های دیگری نیز نصب شده باشد پایه پرچم رسمی باید از همه بلندتر باشد.
3- اگر پرچم ایران با پرچم کشور دیگر در یک میدان افراشته شود پرچم ایران باید در طرف راست قرار گیرد(افراشتن پرچم دو کشور در کنار هم نشانه دوستی فیمابین دو ملت می باشد).
4- در داخل سالن ها پرچم باید در مقابل جمعیت یا در وسط و یا در طرف راست نصب شود.
5- بر فراز عمارات دولتی پرچم باید در وسط و یا در بلندترین نقطه ساختمان نصب شود.
6- در صورتیکه لازم باشد پرچم آویخته شود باید رعایت شود آرم«الله» رو به بالا قرار گیرد.
7- پرچم های روی میزی باید در طرف راست میز باشد.
8- در موقع حمل پرچم باید حتماً گارد پرچم همراه پرچم باشد.